انتخاب بهترين نمونه

پدیدآورحسین کریمشاهی بیدگلی

تاریخ انتشار1388/12/26

منبع مقاله

share 861 بازدید
انتخاب بهترين نمونه

حسين كريمشاهي بيدگلي

الگوخواهي وسرمشق داشتن، از نيازهاي اساسي و طبيعي انسان است. نيازي كه ضرورت آن از آغاز طفوليت احساس مي شود وبه مرور زمان، الگوهاي جديد به تناسب شرايط و نيازها جايگزين الگوهاي قبلي مي شود و اين تغيير و تحول ها، روند تكامل انسان را درپي دارد.
انسان هايي كه درمراحلي از زندگي خويش فاقد نمونه مي شوند. آن مراحل، دوران سرگشتگي و حيراني آن هاست. نمي دانند دركدام جهت بروند، با كدام سرعت حركت كنند، چگونه با موانع برخورد نمايند و چه روشي را درحركت و رويارويي با مسائل و مشكلات پيش گيرند. اين ها همه دست به دست هم داده، انسان را حيران و سرگردان مي كند. درمقاله ها حاضر نويسنده كوشيده است نگاهي به لزوم داشتن بهترين الگو داشته باشد. اينك مطلب را با هم از نظر مي گذرانيم:

ارزش ها؛ بهترين الگو

شناخت الگوي مناسب اسلام براي هدايت انسان ها به سرمنزل مقصود و سير از ملك تا ملكوت درقالب كلمات به صورت «قرآن» ظهور يافته و در قالب اعمال به صورت «اسوه حسنه» (پيامبر يا امام). چنان چه انسان اسوه حسنه را نشناسد و او را مقتداي خويش در همه زمينه ها نداند، حتماً نمونه هايي منفي و كاذب را مقتداي خويش مي گيرد. زيرا نمي توان بدون اسوه زندگي كرد. مسئله انتخاب الگو به قدري مهم است كه خداوند پس از ذكر نام چند پيامبر، به پيامبرش دستور مي دهد به هدايت انبياء اقتدا كند:
«فبهداهم اقتده» (انعام 90)؛ پس به هدايت آنان اقتدا كن.
و از همين آيه معلوم مي شود كه ارزش ها، ارزش الگو شدن را دارند. درحديثي كه محمدبن مسلم از امام باقر (ع) نقل مي كند، آمده است:
«هركه براي عبادت خداي عزوجل خود را به زحمت اندازد. اما پيشوايي كه خداوند براي او مقرر كرده نداشته باشد، كوشش او نپذيرفته و خود او گمراه و سرگردان است و خدا اعمال او را دشمن مي دارد...» 1
آن كه بدون اسوه حسنه سيره مي طلبد، راه به جايي نمي برد و از تلاش بسيار خويش طرفي نمي بندد كه كمال طلبي بدون اسوه يابي گمراهي دور است. پيمودن مسير كمال بدون كامل العقلي راه يافته ميسر نيست. بلكه بايد نمونه راستين را يافت و وجودش را غنيمت شمرد و از پيشوايان جور و پيروانشان پرهيز كرد. انساني كه هميشه مضطرب است. براي شناخت راه از چاه به دنبال سرمشق مي گردد تا او را سرگرداني بيرون آورد و پيامبر (ص) كه به عنوان الگو و اسوه معرفي شده. چنين نقشي را براي انسان كمال طلب و حقيقت خواه بر عهده دارد. از آن جا كه آن بزرگوار، انسان كامل درتمام ابعاد است. پس بهترين الگوي جامعه انساني است.

اسوه قرآني

خداوند در قرآن، پيامبر را اين گونه به عنوان الگو معرفي مي كند:
«لقد كان لكم في رسول الله أسوه حسنه لمن كان يرجوا الله و اليوم الاخر و ذكر الله كثيرا» (احزاب 21) البته براي شما در زندگي رسول خدا سرمشق نيكويي است براي آن ها كه اميد به رحمت خداوند و روز رستاخيز دارند و خدا را بسيار ياد مي كنند.
كلمه اسوه به جز اين آيه در آيات4 و 6 سوره ممتحنه هم آمده است. علامه طبرسي درمعناي اسوه مي گويد:«كلمه اسوه از اتساء گرفته شده، مانند قدوه و اقتداء و اسم است كه به جاي مصدر قرارگرفته است.» 2
شيخ طوسي (ره) درتفسير آيه فوق مي گويد:«اسوه حالتي براي صاحب آن كه ديگران به آن حالت اقتدا مي كنند و الگو بودن در انسان است. پس هر كس از الگوي خوب پيروي كند، كارهايش خوب مي شود.» 3
اين آيه كريمه دليل روشني است بر اين كه معيار و ملاك شناخت تعاليم، دستورها و مقررات اسلام؛ شخص نبي گرامي اسلام(ص) است و رفتار آن نبي گرامي در همه جا براي مردم به عنوان اسوه و الگوي انسانيت معتبر است. گرچه آيه كريمه در جريان جنگ احزاب نازل شده و صبر و تحمل نبي گرامي اسلام(ص) در جريان جنگ و پايداري در برابر مشكلات مورد نظر است، ولي او براي همه در همه زمان ها و مكان ها اسوه است.
تعبير به «لكم»، اسوه بودن پيامبر اعظم(ص) را براي همه مخاطبان به طور يكسان ثابت مي كند، ولي با تعبير «لمن كان» به بهره وري از اين اسوه توسط كساني كه داراي شرايط ويژه هستند، اشاره دارد؛ يعني اين طور نيست كه همگي از اين اسوه عام بهره ببرند، بلكه افرادي خاص بهره مند مي شوند، مثل خورشيد كه براي همه نورافشاني مي كند، ولي آن كسي بهره مند مي شود كه نابينا نباشد. همچنين قيد «لقد كان لكم» براي دلالت بر استمرار سرمشق بودن پيامبر(ص) براي مومنين است، به اين معني كه پيروي از پيامبر(ص) تكليفي است ثابت از زمان گذشته6.
امام علي(ع) درباره الگوگيري خود از رسول خدا(ص) مي فرمايد:
«و لقد كنت اتبعه اتباع الفصيل اثر امه، يرفع لي في كل يوم من اخلاقه علما و يأمرني بالاقتداء به»7؛ و من همواره با پيامبر بودم، چونان فرزند كه همواره با مادر است، پيامبر هر روز نشانه تازه اي از اخلاق نيكو را برايم آشكار مي فرمود و به من فرمان مي داد كه به او اقتدا كنم.
پس از رحلت نبي گرامي اسلام(ص) انحراف از سنت و روش ايشان، موجب مشكلات فراواني براي امت شد و به تدريج حكومت اسلامي كه بايد ضامن و مجري كتاب خدا و سنت رسول اكرم(ص) باشد، تبديل به حكومت سلطنتي شد و منافع نامشروع گروهي خاص را تضمين كرد و زندگي مادي و حيات معنوي جامعه را به انحطاط كشانيد و امام(ع) از اين انحطاط تعبير به «الثقل الفادح» مي نمايد كه بر گرده آن ها سنگيني مي كند.

اخلاق نسبي است يا مطلق؟

سؤال اين جاست كه چه عاملي باعث اين تغيير رويه و رويگرداني از الگو قرار دادن رسول خدا(ص) شد؟ آيا واقعا مسائل اخلاقي دچار تغيير شده يا انسان ها متحول شده اند؟ آيا پيشرفت علم و تكنولوژي مسبب اين همه بداخلاقي و بي اخلاقي است؟ و اصولا آيا اخلاق يك امر مطلق است يا نسبي؟ اين سؤالي است كه پاسخي واضح و آشكار دارد. آن چه از مسائل روشن دين است، اين است كه اخلاق به طور كلي نسبي نيست، بلكه اخلاق فطري و ثابت است. استاد شهيد مرتضي مطهري در اين باره مي گويد:
«امروز در عصر ما يك مسئله اي در زبان ها افتاده است و چون درست اين مسئله را ادراك نكرده اند، سبب يك سلسله بدآموزي ها شده است؛ و آن مسئله، مسئله نسبيت اخلاق است. يعني معيارهاي انساني و اين كه چه چيز خوب است و چه چيز بد است. خوب است انسان چگونه باشد و خوب است چگونه نباشد؟ آيا اين يك امر نسبي است يا يك امر مطلق است؟ گروهي معتقدند كه به طور كلي اخلاق و معيارهاي خوب و بد اخلاقي نسبي است؛ به عبارت ديگر «انسان بودن» امري است نسبي و معناي نسبيت اين است كه در زمان ها و مكان هاي مختلف تغيير مي كند. به اين معنا كه يك چيز در زمان ديگر و شرايط ديگر، ضداخلاق است؛ و اين معناي نسبيت اخلاق است. اصول اوليه اخلاق و معيارهاي اوليه انسانيت به هيچ وجه نسبي نيست، ولي معيارهاي ثانوي نسبي است و در اسلام هم ما با اين مسئله مواجه هستيم. در سيره رسول اكرم(ص) يك سلسله اصولي را مي بينيم كه اين ها اصول باطل و ملغي است. يعني پيغمبر در سيره و روش عملي خودش هرگز از اين روش ها، در هيچ شرايطي استفاده نكرده اند. همان گونه كه ائمه(ع) هم از آن استفاده نكردند و از نظر اسلام در تمام شرايط و زمان ها و مكان ها مطرود است... نتيجتاً مي فهميم كه اين ها معيارهاي قطعي و جزمي است كه در همه شرايط بايستي نهي بشود؛ زيرا از اصول اوليه است و نسبيت بردار نيست.»8

الگوي كامل

در اخلاق پيامبر اعظم(ص) ويژگي هايي وجود دارد كه آن حضرت از روز نخست پايبند به آن ها بود و تحت هيچ شرايطي حاضر نبود از آن ويژگي ها دست بردارد.
مسلماني كه بخواهد انسان كامل شود بايد از رسول خدا(ص) پيروي كند، گفتار آن حضرت و كردار و اخلاقش را الگوي گفتار و رفتار و اخلاق خود قرار دهد. اگر پيامبر در زندگي ما اسوه باشد، در ايمان و توكلش، در اخلاص و شجاعتش، در زهد و تقوايش، به كلي برنامه هاي زندگي ما دگرگون خواهد شد و نور و روشنايي سراسر زندگي ما را فراخواهد گرفت.
امروز بر همه مسلمانان مخصوصاً جوانان با ايمان و پرجنب و جوش فرض است كه سيره پيامبر اكرم(ص) را مو به مو بخوانند و به خاطر بسپارند و او را در همه چيز قدوه و اسوه خود سازند كه مهم ترين وسيله سعادت و استواري دين همين است:
«من اخذ دينه من كتاب الله و سنه نبيه صلي الله عليه و آله زالت الجبال قبل ان يزول و من اخذ دينه من افواه الرجال ردته الرجال»9؛ هر كه دينش را از كتاب خدا و سنت پيامبرش برگيرد ]از كوه ها استوارتر است كه[ كوه ها فرو ريزد و او استوار ماند؛ و آن كه دينش را از دهان شخصيت ها و مردم گيرد، همان مردم او را از دين بازگردانند.
امام حسين(ع) خطاب به خواهر گرامي اش فرمود:
«ان لي و لك و لكن مومن مؤمنه اسوه بمحمد صلي الله عليه و آله وسلم»10؛ براي من و تو و هر مرد و زن مؤمن، محمد(ص) نمونه و اسوه است.
او اسوه اي كامل است تا مسلمان خود را بر عيار او زند و بازآفريني كند:
مرد حق بازآفريند خويش را
جز به نور حق نبيند خويش را
بر عيار مصطفي خود را زند
تا جهان ديگري پيدا كند11
امام علي(ع) درباره لزوم پيروي و تأسي از نبي گرامي اسلام(ص) مي فرمايد:
«حقيقتاً مقتدا قراردادن رسول اكرم(ص) براي تو كافي است. از پيامبرت (ص) كه پاكيزه ترين مردم است پيروي كن؛ زيرا راه و رسمش سرمشق و الگويي است براي هر كسي كه تأسي جويد و انتسابي است عالي براي هر كس كه بخواهد منتسب شود و محبوب ترين بندگان نزد خداوند كسي است كه از پيامبرش سرمشق گيرد و قدم به جاي قدم او گذارد.»12

پيامبراكرم(ص) حقيقتاً الگوي چه كساني است؟

پاسخ به اين پرسش را از آيه كريمه 21 سوره احزاب دريافت مي كنيم كه ايمان به خداوند و ثواب آخرت و زياد به ياد خداوند بودن را شرط كساني مي داند كه به پيامبر اكرم(ص) اقتدا مي كنند و او را سرمشق خود قرار مي دهند.
علامه طبرسي در معناي «لمن كان يرجوا الله» مي گويد: «در صدر آيه اقتدا به رسول الله(ص) را براي همه ايمان آورندگان مي داند، سپس به وسيله كلمه «لكم»، مختص كساني مي داند كه ايمان و اميد به ثواب و پاداش هاي خداوند دارند.»13
اين كلام امام علي(ع) كه «محبوب ترين بندگان نزد خداوند كسي است كه به پيامبرخدا(ص) تأسي نمايد و دنباله رو او باشد.»؛ مأخوذ است از آيه كريمه:
«قل ان كنتم تحبون الله فاتبعوني يحببكم الله»؛13 (آل عمران 31) اي پيامبر! بگو اگر خدا را دوست مي داريد، از من پيروي كنيد تا خدا نيز شما را دوست بدارد.
آن حضرت هم چنين مي فرمايد: «نزديك ترين و شايسته ترين مردم به پيامبران آنان هستند كه از همه به تعليمات پيامبران آگاه ترند و يا بيش از همه به تعليمات آن ها عمل مي نمايند. سپس اين آيه را تلاوت نمود:
«ان أولي الناس بابراهيم للذين اتبعوه و هذا النبي والذين امنوا»؛ (آل عمران 68) «شايسته ترين و نزديك ترين مردم به ابراهيم آنان هستند كه از او پيروي كردند و اين پيامبر (ص) و مؤمنان به او.» سپس فرمود: «دوست محمد (ص) كسي است كه خداوند را اطاعت كند، هر چند پيوند نسبي او دور باشد و دشمن محمد (ص) كسي است كه خدا را عصيان كند، هر چند قرابت اونزديك باشد.» 16
در جاي ديگر مي فرمايد: «پس هر كه بخوا هد خوش بختي واقعي پيدا كند، بايد به اين فرستاده خداوند اقتدا كند، گام در جاي گام هايش بگذارد و از هر دري او داخل شد وارد شود و اگر چنين نكند، از هلاكت ايمن نشود؛ زيرا خداوند محمد (ص) را نشانه قيامت و بشارت دهنده بهشت و انذار كننده از عقوبت ها و كيفرها قرارداده است.» 17

خلق عظيم

پيروزي پيامبر اسلام (ص) هر چند با تأييد و امداد الهي بود، ولي عوامل زيادي از نظر ظاهر داشت كه يكي از مهم ترين آن ها خلق عظيم پيامبر (ص) بود. آن چنان صفات عالي انسان و مكارم اخلاق در او جمع بود كه دشمنان سرسخت را تحت تأثير قرار مي داد و به تسليم وادار مي كرد و دوستان را سخت مجذوب مي ساخت.
اگر اين را معجزه اخلاقي پيامبر اعظم (ص) بناميم، اغراق نگفته ايم، چنان كه نمونه اي از اين معجزه اخلاقي در فتح مكه نمايان شد. هنگامي كه مشركان - كه ساليان دراز هر چه در توان داشتند بر ضد اسلام و شخص پيامبر (ص) به كار گرفتند - در چنگال مسلمين گرفتار شدند، پيغمبر اكرم (ص) بر خلاف تمام محاسبات دوست و دشمن، فرمان عفو عمومي صادر كرد و تمام جنايات آن ها را به دست فراموشي سپرد و همين سبب شد كه به مصداق «يدخلون في دين الله أفواجا» فوج فوج مسلمان شوند.
آري؛ اگر اين اخلاق كريمه و اين ملكات فاضله نبود، آن ملت عقب مانده جاهلي و آن جمع خشن انعطاف ناپـذير در آغوش اسلام قرار نمي گرفتند و به مصداق «لا نفضوا من حولك» همه پراكنده مي شدند. و چه خوب است كه اين اخلاق اسلامي امروز زنده شود و در هر مسلماني، پرتوي از خلق وخوي پيامبر (ص) باشد.

الگوگيري مسئولان

پيامبر اكرم (ص) به فرمان خداوند در برابر همه مشكلات صبر كرد، همان گونه كه ديگر پيامبران اولوالعزم چنين كردند. آن وجود شريف تمام فشارها را به جان خريد تا اسلام پايدار بماند و امروز به دست ما برسد و راه رسم مبارزه با شياطين و راه پيروزي بر آنان و نيل به اهداف بزرگ الهي اين است.
با اين حال چگونه عافيت طلبان مي خواهند بدون شكيبايي و تحمل رنج و درد به اهداف بزرگ خود نائل شوند؟ چگونه مسلمانان امروز در برابر اين همه دشمناني كه كمر به نابودي آن ها بسته اند، مي خواهند بدون الهام گرفتن از مكتب اصيل پيغمبر اسلام (ص) پيروز شوند؟ مخصوصاً رهبران اسلامي بيش از همه مأمور به اين برنامه اند. چنان كه در حديثي از اميرمؤمنان علي (ع) آمده است:
«ان الصبر علي ولاه الامر مفروض لقول الله عزوجل لنبيه: فاصبر كما صبر أوالعزم من الرسل و ايجابه مثل ذلك علي اوليائه و اهل طاعته. بقوله: لقد كان لكم في رسول الله اسوه حسنه»؛ 18 صبر و استقامت بر رهبران و زمامداران فريضه است، زيرا خداوند به پيامبرش فرموده: «فاصبر كما صبر اولواالعزم من الرسل» و همين معني را بر دوستان اهل طاعتش نيز فرض كرده است؛ چرا كه مي گويد:براي شما در زندگي پيامبر، تأسي نيكويي بود (و شما نيز بايد همگي به او اقتدا كنيد).
امروز هم با توجه به آيه:
«فاستقم كما امرت و من تاب معك و لاتطغوا انه بما تعملون بصير»؛ (هود 112) پس همان گونه كه فرمان يافته اي، استقامت كن؛ و هم چنين كساني كه با توجه به سوي خدا آمده اند (بايد استقامت كنند)؛ و طغيان نكنيد كه خداوند آن چه را انجام مي-دهيد، مي بيند.
مسئوليت مهم ما مسلمانان و مخصوصا رهبران اسلامي در اين چهار جمله خلاصه مي شود؛ استقامت، اخلاص، رهبري مؤمنان و عدم طغيان و تجاوز. و بدون به كاربستن اين اصول، پيروزي بر دشمناني كه از هرسو از داخل و خارج ما را احاطه كرده اند و از تمام وسايل فرهنگي و سياسي و اقتصادي و اجتماعي و نظامي بر ضد ما بهره گيري مي كنند، امكان پذير نيست.
امام(ع) وظيفه حاكم اسلامي را عمل بر طبق سنت و روش نبي گرامي اسلام(ص) مي داند و مي فرمايد:
«حقي كه شما بر گردن ما داريد، عمل به كتاب خداوند و روش پيامبر(ص) و قيام به حق او و ترفيع سنت اوست.»
عمل نمودن به كتاب خداوند و براساس روش و سيره نبي گرامي اسلام(ص) برهمه مسلمانان لازم و فرض است و اين وجوب بر پيشوايان به نحو اكيد است، بلكه از حقوق رعيت بر حاكم شمرده مي شود.
امام (ع) دراين كلام نوراني مفسده جوياني كه منافع شخصي آنها به واسطه حكومت حق به خطر افتاده را مورد نكوهش قرار داده مي فرمايد: آنچه از حاكم اسلامي بايد انتظار داشت، عمل به ضوابط اسلامي يعني رفتار براساس قرآن كريم و روش پيامبراكرم(ص) است، نه حفظ منافع و دنياي اشخاص سودجو و دنياپرست.
قيام به حق پيامبراعظم(ص)، چيزي جز عمل به كتاب و روش آن حضرت نيست، يعني مبارزه با مظاهر جاهليت و امتيازات طبقاتي و اين چيزي است كه با منافع دنياپرستان سودجو جوردرنمي آيد.
ترفيع و اقامه و پاسداشت و اهتمام به سنت نبي گرامي اسلام(ص) از وظايف حاكم است و كوتاهي در آن ظلم به حقوق رعاياست.

نعمت وجود پيامبر(ص) براي مؤمنان

امام علي(ع) پيامبرخدا(ص) و شيوه زندگي او را به عنوان ملاك ارزش معرفي مي نمايد:
«كافي است كه پيامبر خدا(ص) را سرمشق خود قرار دهي و او سرمشق توست در بي ارزش بودن دنيا و رسوايي ها و بدي هايش، زيرا دنيا از او گرفته شد، اما براي ديگران مهيا شد. از نوشيدن شير دنيا وي را جدا ساختند و از زخارف و زيبايي هاي آن بركنار داشتند... در زندگي رسول خدا(ص) اموري كه تو را بر عيوب دنيا مي سازد؛ چه اين كه او و نزديكانش در دنيا گرسنه بودند و با اين كه منزلت و مقامي عظيم در پيشگاه خداوند داشت. زينت هاي دنيا را از او دريغ داشت. بنابراين با عقل خويش بايد بنگرد كه آيا خداوند با اين كار پيامبرش را گرامي داشته يا به او اهانت كرده است؟ اگر كسي بگويد كه به او اهانت كرده، به خدا سوگند، اين دروغ محض است و اگر بگويد: او را گرامي داشته، بايد بداند خداوند ديگران را كه زينت هاي دنيا به آن ها داده، گرامي نداشته است؛ چه اين كه دنيا را براي آن گسترده و از مقرب ترين افراد به او دريغ داشته است.»20
آن حضرت درهمان خطبه مي فرمايد: «چه منت بزرگي خداوند بر ما گذاشته كه چنين پيشوا و رهبري به ما عنايت كرده تا راه او را بپوييم.»
يادآوري و بزرگداشت نعمت نبي گرامي اسلام(ص) به وسيله امام علي(ع)، به پيروي و تأسي از آيه كريمه قرآن است كه مي فرمايد:
«لقد من الله علي المؤمنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم يتلوا عليهم آياته و يزكيهم و يعلمهم الكتاب و الحكمه و ان كانوا من قبل لفي ضلال مبين»22 خداوند بر اهل ايمان منت گذاشت كه رسولي از خود آنها درميان آنان برانگيخت كه برآنها آيات خدا را تلاوت كند و نفوس آنان را از هر نقص و آلايش پاك گرداند و به آنها احكام شريعت و حقايق حكمت بياموزد، هرچند قبلا در گمراهي آشكاري بودند.
نبي گرامي اسلام(ص) خاتم پيامبران است و با دين او سلسله اديان تمام مي شود و او سيد انبياء و برترين پيامبران است. پس روش و طريقه او هم بايد بهترين و هدايت كننده ترين روش ها باشد.

پاسداشت سنت نبوي

امام(ع) در دستورالعمل به مالك اشتر، اين نكته بسيار مهم را مورد توجه قرار مي دهند؛ يعني مراجعه به سنت رسول خدا(ص)، آن هم سنتي كه همه را گردهم جمع مي آورد و باعث تفرقه و پراكندگي نيست و چنين سنتي نزد اهل بيت آن رسول گرامي (ص) است:
«مشكلاتي كه در فهم احكام برايت پيش مي آيد و اموري كه بر تو مشتبه مي شود را به خدا و رسول ارجاع بده؛ چرا كه خداوند تعالي به گروهي كه دوست داشته آن ها را ارشاد و راهنمايي كند، چنين فرموده: اي كساني كه ايمان آورده ايد! اطاعت خدا كنيد و اطاعت رسول او و ولي امري كه از خود شماست و اگر در چيزي نزاع كرديد، آن را به خدا و رسولش ارجاع دهيد. پس ارجاع به خداوند يعني براساس آيات محكم عمل نمودن و ارجاع به رسول يعني عمل نمودن به سنت آن حضرت، سنتي كه همه را گردهم مي آورد و پراكنده نمي كند.» 23
امام(ع) درباره اقامه سنت و برپا داشتن آن مي فرمايد:
«اما وصيت من اين است كه هيچ چيز را شريك خدا قرار ندهيد و درباره محمد(ص) سفارشم اين است كه سنت و شريعت او را ضايع نگردانيد. اين دو ستون محكم را برپا داريد و اين دو چراغ پرفروغ را فروزان نگه داريد.» 24
تضييع سنت؛ عمل نكردن به آن و بي تفاوتي در قبال آن و يا تغيير دادن آن است.
پاورقي ها در دفتر روزنامه موجود است .

مقالات مشابه

بررسی اعجاز اخلاقی قرآن

نام نشریهدو فصلنامه قرآن و علم

نام نویسندهمحمدجواد اسکندرلو, اکبر محمودی

اسوه حسنه از دیدگاه قرآن کریم

نام نویسندهمهدوی‌کنی

نگاهي به الگوهاي مثبت و منفي در قرآن

نام نشریهمشکو‌ة

نام نویسندهمحمدحسین صادق‌پور

اسوه پذیری از منظر قرآن کریم

نام نشریهفصلنامه قرآنی کوثر

نام نویسندهمهدی سلطانی رنانی

اسوه هاي زندگي

نام نویسندهحسن خلیلی

اُسوه

نام نشریهدائرة المعارف قرآن

نام نویسندهسیدمحسن سادات فخر